« اتاق » به بررسی رابطه میان مادر ( که در فیلم " ما " نامیده می شود ) و فرزند کوچکش جک می پردازد. جک ۵ ساله شور و شوق کودکانهای دارد اما به هیچ عنوان اطلاعاتی از دنیای پیرامون خود ندارد. وی در اتاقی محبوس شده و فکر میکند که دنیا نیز همانند آنچه که میبیند و مادر برایش توصیف کرده، وجود دارد و ابدا نمیتواند ابعاد بزرگتری داشته باشد.
جوی با آرک تایپ پرسفون ۷ سال پیش به دلیل تایید طلبی و جلب توجهای که دارد ( طبق الگوی تربیتی مادرش با آرک تایپ آتنا دیمیتر) سعی میکند به مردی که ادعا کرده سگش بیمار است کمک کند (آرک تایپ هادس) و در یک آلونک زندانی وی میشود.
مقوله آلودگی با مادر در این فیلم زیبا نمایش داده شده است.
جوی از این مرد صاحب پسری میشود که طبق عقده ادیپ پسر را از آنِ خود کرده و حتی از دید پدرش پنهان میکند و پنهانی نقشه نابودی پدر را همراه پسر میکشد.
جوی تمام روابط عاطفی که میتواند با یک مرد داشته باشد را با پسر خود (جک) برقرار میکند.
پسر تا قبل از فرار، در آن اتاق به اصطلاح در رحم امن مادر بسر میبرد. جوی به جک گفته کل دنیا خلاصه شده در این اتاق است. تمام آنچه در تلویزیون نمایش داده میشود تصویری مجازی هستند و واقعیت ندارند.
پسر و مادر موفق به فرار از آن اتاق می شوند. اولین صحنه بعد از فرار از آن اتاق، در بیمارستان است. جایی که جک انسانهای جدید و غذای جدیدی میبیند، تلفن، پنجره، پنکیک و....
شروع تجربهای جدید، کشف دنیای بیرون....
مسلما این تغییر اگرچه در ظاهر فرصتی بوده که جوی (مادر) سالها انتظارش را میکشیده است، با خود مشکلات جدیدی به همراه دارد.
او قبلاً همه امور جک را کنترل مینمود.
غذا خوردن، بازی کردن، مسواک زدن، تلویزیون تماشا کردن، و خوابیدن ، . . . .
در دنیای جدیدِ جک، انتخابهای جک بیشمار شدهاند، قبلاً در زندانِ اتاق (رحم امن مادر) حتی انتخاب اسباب بازیهایش محدود و طبق نظر جوی بود. حال جک پا به دنیایی گذاشته با مادربزرگ و پدربزرگ و انسان هایی که از آزادی آنها خوشحالند و خوشحالی خود را با خرید انواع اسباب بازی و ارسال آن برای جک نشان میدهند.
جک میخواهد دنیای جدید را کشف کند و جوی از این موضوع کلافه میشود.
از جک میخواهد با لگو بازی کند نه با موبایل، فقط با ماشین بازی نکند و اسباب بازیهای دیگر را امتحان کند و در واقع پسرش را آنطور که دلخواه خودش است کنترل نماید.
رفتاری که شاید با خود جوی شده بود در دوران کودکی و مادربزرگ جک با دیدن رفتارهای دخترش با جک تصویری از گذشته خود را میبیند، . . .
جوی به بیمارستان میرود تا یک دوره درمان را سپری کند. (بخاطر مسایل عدیده ای که ۷ سال در آن اتاق با آن روبرو بوده است).
رشد چک از آغاز دوری از مادرش شروع می شود.
جک تا قبل از فرار از زندانِ اتاق، با ۵ سال سن همچنان در مواقع ناراحتی و خواب از سینههای مادر شیر میخورد.
حال جک با دنیایی مواجه میشود بدون مادر و شروع تجریباتی جدید بدون کنترل جوی.
۱-موهایش را کوتاه میکند.
۲- با بچههای همسن خود بازی میکند (تاب، پارک، دویدن و . . .)
۳-با سگ بازی میکند. (جوی بخاطر تجربه تلخی که ۷ سال پیش در پی کمک به سگ آن فرد داشته از سگ بیزار است و این حس خود را به جک نیز منتقل کرده بود.)
۴-وقتی مادر بعد از یک دوره طولانی از بیمارستان و درمان به خانه باز میگردد، جک تقاضای آغوش و شیر خوردن میکند و جوی به پسرش میگوید دیگر بزرگ شده است و نباید این کار را کند چون مادر دیگر نمیتواند به پسرش شیر بدهد "دیگه شیری نمونده جوی..."
همه اینها در پروسه قطع کابل بند ناف عاطفی با مادرش بسیار اثرگذار بوده و نقاط عطف زندگی جک میباشند، نقطه شروع رشد او و پاگذاشتن به دنیای حقیقی و مَرد شدن ، . . .
در سکانس آخر فیلم،
جک از مادر میخواهد که دوباره به اتاق (زندان) برگشته و آنجا را ببنند.
جک با دیدن اتاق و با توجه به دنیای جدیدش، دیگر آن دنیای قدیم برایش کوچک است، در دیالوگ فیلم به جوی میگوید چقدر اتاق (زندان) کوچک شده است!!؟؟؟
دنیای درون ذهنش، دنیایی القایی از مادرش که دیگر جوابگوی جک نخواهد بود...
وقتی جوی به جک میگوید که اگر تمایل دارد درب اتاق (زندان) را برای چند لحظه ببندد، جک قبول نمی کند، "به دنیایی که قبلا برایم ساخته بودی باز نمیگردم"
- از اتاق خداحافظی کن مامان ...
و در بخش پایانی میگوید ، برای اینکه بدانیم چه چیزی را دوست داریم، تصمیم گرفتیم همه چیز را تجربه کنیم ...
به شما پیشنهاد می کنیم، این فیلم را با رویکردی متفاوت تماشا کنید.