کیمیای آگاهی

دیونیسوس خدای وجد و خلسه و شراب

تعداد بازدید : 881 تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۴

دیونیسوس خدای وجد و خلسه و شراب، همیشه عاشق و عاشق عاشق شدن و عاشق بودن و همیشه سرگردان، نزدیک بودن به طبیعت زن، آنیما و دنیای زنانه، جوان ترین المپی

بررسی دقیق نوع فعالیت این کهن الگو ها ، نیازمند تحلیل و واکاوی دقیق با در نظر گرفتن شرایط پیرامون و درون فرد است.لیکن ما در این مجموعه مطالب به اختصار به نکات کلیدی و بارز ، که از اهمیت بیشتری برخوردارند خواهیم پرداخت !

ویژگی های اخلاقی

احساس می کنند بچه خدا هستند و خدا مثل پدرشان، از ایشان مراقبت می کند و گوش به فرمان آنهاست تا خواسته هایشان را برآورده کند، از درون احساس می کنند از بقیه برتر و بالاتر هستند و برای اثبات برتری شان کاری نمی کنند و از درون این احساس عمیق را دارند.
خود را بسیار بزرگ و عظیم الشأن می دانند و از اینکه در میان انسانها ( البته از نظر ایشان باید گفت به ظاهر انسانها) گیر افتاده اند بسیار احساس غریب و رنج و زحمت دارند و فکر می کن انسان ها موجودات نادانی هستند که باید هر چه زودتر بفهمند که ایشان که هستند و کمر به خدمت ایشان ببندند.

از ذهن و کارهای مربوط به ذهن فراری هستند، حوصله فکرکردن ندارند مثلا درس خواندن و یا هر چیزی که نیاز به ذهن باشد، برایشان غیر قابل انجام است.

بدون چهارچوب هستند، و هیچ حد و حدود و قانون و مقرراتی برای خودشان قائل نیستند و دوست دارند که آزاد و یله و رها باشند.

در کودکی

بسیار خوشخواب و متوقع هستند و همه را در خدمت خودشان می دانند.
بچه های آرام و متین وسنگین هستند، بچه گونه رفتار نمی کنند.
اغلب در کودکی لباسهای دخترانه می پوشند و به کارهای دخترانه علاقه نشان می دهند، به رنگها علاقه نشان می دهند و بازی های دخترانه برایشان جذاب تر از بازی های پسرانه مثل تفنگ بازی و توپ بازی است.

دوران تحصیلی

اصولا اهل درس خواندن نیستند.
در مفاهیم فلسفی بسیار قوی هستند، توی درک و فهم مفاهیم فلسفی توانمند و قوی عمل می کنند، برای همین دلیلی برای درس خواندن و مدرک گرفتن، ندارند.

رابطه با مردان و زنان

طبیعت ایشان به طبیعت زنان بسیار نزدیک است و از آنیمای بالایی برخوردار هستند، به راحتی با زن ها ارتباط برقرار می کنند، حتی بسیار بهتر و درست تر از خود زن ها باهاشون ارتباط برقرار می کنند به طوری که زن ها احساس نمی کنند که با یک مرد ارتباط دارند.
برای ارتباط ترجیح می دهند با زنان ارتباط برقرار کنند ، چون حرف آنها را بسیاربهتر می فهمند و احساس نزدیکی زیادی به ایشان می کنند و می توانند با آنها هر طور که می خواهند و بدون هیچ ملاحظه ای رفتار کنند و بالا و پایین های احساسی شان را با ایشان زندگی کنند.

علاقه ای به ارتباط با همجنسان خودشان ندارند، چون هیچ احساس مشترکی با آنها ندارند و آنها حوزه های متفاوتی با ایشان دارند که ایشان تمایلی به برقراری ارتباط در آن حوزه ها ندارند.

ازدواج  

بهترین همسر به طرز اعجاب انگیزی نصیبشان می شود، حتی همسرشان در نقش مادر برایشان ظاهر م یشود و سرویس و خدمات مادرانه به ایشان  می دهند و نه صرفا همسرانه.

در واقع با شخصی ازدواج می کنند که بتواند نیازهای ایشان را هر آنچه که باشد، برطرف نماید و در قبال این رفع نیازها از ایشان توقعی نداشته باشد و مزاحم فضاهای شخصی و خصوصی ایشان نشود و فقط در این حالت است که تا حدودی برای ایشان راضی کننده بوده و باعث رفاه و آسایش و راحتی ایشان می گردد.

رابطه با فرزند

حتی فرزندشان نمی تواند از نظر گیرندگی از آنها سبقت بگیرد، یعنی به قدری خودشان سرویس می گیرند که جایی برای سرویس گرفتن فرزندشان باقی نمی ماند.
او به هر چه در لحظه ی حاضر میگوید اعتقاد دارد . ولی نمیتوان بعداً برای انجام آن به او اتکا کرد . بی ثبات و غیرقابل اتکا است . مسئولیت های سنتی پدر بودن را به دوش نمیگیرد . او هرگز نمیتواند یک  پدر سنتی باشد، ولی ممکن است به یک  پدر ” درخانه” که بطور غریزی با بچه هایش نزدیک و صمیمی است تبدیل شود .

در کار

اهل کار کردن نیستند و فکر می کنند هیچ کاری لیاقت این را ندارد که ایشان انجام دهند ، چه از نظر پول در آوردن ( یعنی کاری باشد که ایشان از طریق آن درآمد داشته باشند) چه از نظر سرویس عمومی( مثل تعمیرات و کارهایی که در منزل انجام می شود و بابت آن پولی داده نمی شود)
فکر می کنند همیشه باید افرادی در جامعه وجود داشته باشند که کار کنند و مقدمات و مسائل زیربنایی ایشان را آماده کنند تا ایشان زندگی راحت و بی دردسری داشته باشند و بتوانند در آرامش و امنیت زندگی کنند.
دوست دارند که همیشه در خانه باشند و از خانه بیرون نروند، کارهایی مثل استاد معنوی شدن، موسیقی زدن برای دل خودشون و . .  .

ویژگی های کلی

لباس پوشیدن، مدل مو و آرایش صورت این افراد خاص خاص خودشان است و خیلی جامعه پسند نیست، یک عالمه چیز از خودشان آویزان می کنند، مثل گردنبند و دستبند و . . .
تمایل به داشتن موی بلند درند، ریش بلند و مویی که روی گوش را بپوشاند.

تمایل شدید به هرگونه از خود بی خود شدن ذهنی به واسطه هر عامل بیرونی و یا درونی دارند و برای رسیدن به آن از هر وسیله ای استفاده می کنند، چه با مدیتیشن و چه با مواد روان گردان.

دوستانشان بسیار ایشان را دوست داشته و ارتباط خوبی با  ایشان دارند، با کمال دقت و توجه با ایشان رفتار می کنند و همیشه و در همه حال هواخواه ایشان هستند و حتی در موارد بسیاری، بی شائبه از ایشان محافظت و نگهداری می کنند و بدون هیچ توقع و چشم داشتی، هر کمکی حتی نقدی و مالی به ایشان می دهند.

همیشه یا نسبت به موضوعی با تفاوت است و یا بی تفاوت ( عاشق و یا فارغ) یا ( متنفر و بی تفاوت) که این یعنی دو سر تضاد،
تضاد یعنی نسبت به چیزی احساس داشتن و یا بی تفاوت بودن، احساس داشتن یک سر تضاد است و طرف دیگر آن بی تفاوتی است.
اغلب به اشتباه می شنویم که عشق و تنفر دو سر تضادند فدر صورتی که این دو ، یک طرف تضادند و طرف دیگر آن بی تفاوتی است، یعنی عاشق مطلبی و یا شخصی بودن با ممتنفر بودن از آن مطلب و یا شخص به این معناست که نسبت به آن مطلب و یا شخص احساس وجود دارد و وقتی بی تفاوتی پیش می آید یعنی که بود و نبود آن مطلب و یا شخص فرقی نمی کند و این یعنی تضاد.
تضادهای ذهنی عجیب و غریبی دارند، در عین اینکه خودشان را تخم دوزرده جهان هستی می دانند، در همان حال احساس پوچی و یأس فلسفی عمیقی را تجربه می کنند و از این تضاد رنج می کشند.
یا در عین حال که علاقه شدیدی به کسی دارند، احساس بی علاقگی را نسبت به او در خودشان احساس می کنند.

با مادرشان رابطه صمیمی و عمیقی دارند و وابستگی عمیقی را تجربه می کنند و هر دویشان از این وابستگی به هم لذت می برند.

به موسیقی علاقه دارند، از سازهای کوبه ای مثل دف و تومبا خوششان می آید و در مجالس عرفانی از خود بی خود می شوند.

احساس درونی شان این است که کل جهان هستی در خدمت آنهاست که آنها در بهترین حالت خودشان به سر ببرند، مگر مواردی که خوشان بر اساس تضادهای ذهنی شان، آرامششان را از دست می دهند.

خون برایشان مظهر و نماد آگاهی است، و احساس این را دارند که می بایستی خون محصور شده در بدنشان نیز به حرکت ذرآید و به بیرون جاری شود تا چرخش آگاهی شان ملموس تر باشد و احساس این را دارند که خونی که در بدنشان محصور شده نماد بقا و ثبات و آگاهی شان می باشد و با جاری شدن آن به هر شکل ممکن ( رگ زنی) احساس رهایی مطبوعی را تجربه می کنند و این احساس را نسبت به خون دیگر افراد نیز دارند که با جاری کردن و یا از آن خود نمودن آن در آگاهی آن شخص دخل و تصرف می نمایند.

تعهدات اجتماعی برایشان بی معنی است و فکر می کنند این تعهدات برای بقیه افراد است که بتوانند به خوبی به آنها خدمت کنند و برای اینکه از چارچوب های جامعه زئوسی آپولویی دور شوند، دائما به فکر فرار از زندگی و رفتن به جایی دوردست هستند.

از رقابت با سایر افراد دوری می کنند، چون اصلا آنها را در حدی نمی دانند که بخواهند با آنها رقابت کنند و در واقع خودشان را از جنس اینکه بخواهند با هر کسی هر نوع رقابتی را تجربه کنند، نمی دانند و خود را برتر و بالاتر می دانند.

انگار که جهان هستی در خدمتگذاری ایشان حاضر است و گوش به فرمان آنهاست تا هر گونه امکانات رفاهی برایشان فراهم باشد، بهترین همسر، بهترین غذاها، بهترین امکانات و .. . .

 



اشتراک در شبکه های اجتماعی

ارسال دیدگاه


طراحی و اجرا : 01WEB