کیمیای آگاهی

مشاهده گر ، واقع بین (۶)

تعداد بازدید : 510 تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۹

بعضی از آدم ها با مشاهده صحنه ای فقط به یک قسمت خاص خیره میشن و چیزی جز جزئیات رو نمیبینن !  بعضی ها هم همه چیز رو یه جور میبینند و اصلا به جزئیات و تفاوت های ریز توجه نمیکنند.

درست دیدن یک صحنه و ارائه گزارش واقع بینانه ، مستلزم اینه که در عین دیدن جزئیات لازم و ضروری ، کلیتی که موجوده رو هم ببینیم و لحاظ کنیم . بیاین یه مثال بزنیم :

شخص معصوم، وقتی به جنگل میره، یک درخت رو میبینه و میگه :”جنگل همین است ” و یا همون تعداد اندک درختانی، رو که دیده ، به رسمیت میشناسه و کل براش مفهومی نداره !

 

فرد یتیم، کل جنگل رو، با توجه به تعداد کمی درخت که دیده مورد قضاوت قرار میده ، یعنی وقتی یک درخت صنوبر میبینه، میگه :”اینجا جنگل درختان صنوبر است ” و تازه یتیمانه بر حرف خودش پافشاری میکنه و تا آخرین نفس بر سر حرفش اصرار میورزه و حاضره به خاطرش جان بده !

 

اما فرد واقع بین زمانی در مورد جنگل صحبت میکنه که جنگل را کاملا مشاهده و بررسی کرده باشه ، اون میگه :”اینجا جنگلی متشکل از حدود ١٠٠٠ صنوبر، ٢٠٠ کاج ، ۴٠٠٠ سرو است “. و اگر قبل از این بررسی دقیق، و کامل شدن مشاهده ،بخواد اظهار نظری کنه میگه :” با توجه به آنچه تا به حال دیده ام، (شرایط جوی و جغرافیایی، تراکم درختان و … ) من در قسمتی از جنگل هستم که مناسب رویش کاج است ” و درباره سایر قسمت های جنگل هم اظهار نظری نمیکنه و صادقانه اعلام میکنه :  

” نمیدونم 

 

 

معصوم، فقط یک جزء رو میبینه و به رسمیت میشناسه،  به عبارتی ” کاری به کل ندارد ، جزء را میبیند و به آن گیر میکند ” . یتیم، یک جزء رو میبینه ،و کل را مشابه اون میدونه ، یعنی “جزء را میبیند  به کل تعمیم میدهد “

در حالیکه فرد واقع بین ، ” در همزمانی بسیار هماهنگ و مطمئن ، کل را از طریق جزء میبیند و همچنین جزء را با در نظر گرفتن کل بررسی میکند “ یعنی اینکه به عنوان مثال کل مردم و انسانهای دنیا را از طریق شناخت یکایک  آنها مورد بررسی قرار میدهد و همچنین  در همزمانی ، آگاه است که نزدیک ترین اافراد به او حتی پارتنرش و یا والدین و حتی عزیز ترین دوستانش صرفاً فردی از افراد جامعه است که این جامعه بسته به میزان آگاهی وی میتواند از هیچ ، یک ، و یا چند و چندین عضو تا تمام چندین میلیارد جمعیت  جهان توسعه پیدا کند و دیگر اینکه او درباره چیزی که نمیداند اظهار نظر نمیکند و در حقیقت آنچه که نمیداند هم جرو حوزه آگاهیش میباشد و هیچ ابایی از گفتن کلمه ” نمیدانم ” ندارد چون او میداند که نمیداند ….!!!!!!!‌ و در این حالت نیز حتی ندانستنش ریشه در دانایی و آگاهی او دارد .



اشتراک در شبکه های اجتماعی

ارسال دیدگاه


طراحی و اجرا : 01WEB