کیمیای آگاهی

---

تصور کنید از شما و یا هر فرد دیگری که با سواد است و مدت زمان زیادی است که  توانایی خواندن و نوشتن دارد ونفر دیگری  که توان خواندن ونوشتن ندارد، خواسته شده تا به صفحه زیر نگاه کنید !

 

مسلما شما قادر به خواندن متن هستید و معنی علایم، حروف ،نشانه ها ،   را دانسته و حتی تمرکز نکنید و یا حتی فکری در مورد آن مرقومه نکنید ان را بخوبی خوانده و احتمالا  به ذهن خود میسپارید . ولی فردی که  کاملا از تمدن به دور بوده و اصلا نمیداند مقوله ای به نام سواد و انتقال مفاهیم بصورت نوشته وجود دارد  و اصلا سواد خواندن ندارد، صرفا خطوطی مبهم را مشاهده خواهد کردو تنها  قسمت هایی از کاغذ را سیاه رنگ میبیند . به هیچ عنوان علت و چرایی این سیاهی های بر روی کاغذ را تشخیص نمیدهد !! ( شاید حتی اعتراض کند که چرا کاغذی به این سفیدی و قشنگی را سیاه کرده اید !!)

 

اینبار سعی کنید خودتان را جای فرد بی سواد  و بدور از تمدن بو بدون هرگونه علم و آگاهی بگذارید! آیا قادر خواهید بود معنی  این علایم را در نظر نگیرید؟

هر چقدر هم که تلاش کنید، مشابه فردی که آگاهی خواندن ندارد به نوشته نگاه کنید قادر نخواهید بود، چراکه علم خواندن و نوشتن  درشما درونی شده ، و کسی نمیتواند شما را بی سواد کند !

و یا فرض کنید هنری یاد گرفته باشید ان برای شما تبدیل به آگاهی شده و درونی شده باشد ، حتی اگر سالیان سال ، از آن استفاده نکنید و تمرین نکرده باشید  ، بخشی از این هنر  که تبدیل به آگاهی شده بوده، ، متعلق به خود خود خود شما است !

جنس آگاهی و آگاه شدن هم درست به همین شکل است. زمانیکه به مطلبی حقیقتاً آگاه میشویم،‌ این آگاهی جزئی از گوشت و خون و پوست و خلاصه بخشی از وجود ما شده و هیچ کس نمیتواند ان را  از ما بگیرد !‌

از طرفی این پروسه آنقدر عمیق و درونی  اساسی و پایه ای و بنیادین اتفاق می افتد و درون ما نهادینه میشود ، که خود ما هم متوجه این تغییرات  نمیشویم  و مغایرت قبل و بعد از آنرا متوجه نمیشویم !( احتمالا هیچ کدوم از ما در حالت عادی به خاطر نمیاوریم که قبل از آموزش خواندن و نوشتن ،‌ چه حسی به متن نوشته شده داشته ایم !)

 

آگاهی هم مثل سیبی میمونه که سه روز قبل خورده شده و هضم شده است و هر آنچه که لازم به جذب نبوده ،‌تکلیفش روشن شده!   بر اساس نیاز آن لحظه بدن ، هر یک از ما ، موادی از آن را جذب کرده ایم و سایر ویتامین ها املاح و .. که بدن مان در آن لحظه نیازی به آنها نداشته را دفع کرده ایم !  بخشی از سیب که جذب شده، در تمام وجود ما حل شده و  قادر به تمایز سیب از سلولهای بدنمان نخواهیم بود  . در صورتیکه بخشی که بایستی باشد ، در درونمان هست و نمیتوانیم بگیم ، سیب هست یا نیست !

اینگونه است که مثلا زمانیکه فردی مشروبات الکلی نوشیده است ، بعد از نوشیدن و جذب و دفع آن در بدنش ، باز مجرم شناخته میشود ! چرا که این مایع در بدنش جذب میشود ،‌و بنا به روایتی ، ۴٠ روز طول میکشد تا از بافت های بدن او خارج شود ( برای خروج از هر یک از هفت بافت بدن ،‌۵ روز زمان احتیاج داریم و پنج روز هم برای خروج کامل از بافت نهایی )

به امید اینکه با دیدن نقش آگاهی ، حتی در روزمرگی های زندیگ روزمره مان، بتوانیم دلگرمی گرفته و به خود انرژی دهیم و در راستای کسب آگاهی و تبدیل دانسته هایمان با آگاهی پیشرو و پیشتاز باشیم  و حتی یک لحظه از پویایی در این مسیر غافل نبوده و اینگونه زندگی کنیم .

 

اشتراک در شبکه های اجتماعی

---