چه زمان هایی احساس خوب بودن میکنید و چه زمانهایی احساس سر جای خودمون بودن دارید؟
گاهی ما بعد از انجام کار ها و وظایف محوله ، حس خوب و عالی بودن میگیریم !
مثلابچه ای که با درس خوندن و انجام تکالیف مدرسه ، سر والدینش منت میزاره ، که من خیلی خوبم ! و یا کارمندی که با انجام وظایف محوله از رئیس بخش و موسسه خودش ، این سوء تفاهم برایش ایجاد میشود که ، ” من چه انسان خوب و فوق العاده ای هستم ” و احتمالا انتظار پاداش و اضا فه حقوق و سایر مزایا را آنهم فوری و سریع السیر دارد!
یا مثلا ، با احترام به والدینمان و عمل به دستورات آنها، و احیانا رعایت انها در راستای حضوری که در منزلشان داریم، ، طلبکار میشیم و حس خوب و عالی بودن داریم !
یا نماز خوندن ، سر خدا منت میزاریم، و سفارشات جدید میدیم و متوقعیم که حالا که نماز خوندم باید فلان جایزه را به من بده وگرنه نماز نمیخونم! و ….
در حالیکه ما با انجام بسیاری از کارهایی که بطور روزمره در زندگی عادی مان مشغول انها هستیم، در حقیقت در حال رسیدگی به ، مسئولیت ها و وظایف شخصی و یا محول شده به خودمان بوده و در این راستا ، تازه سر جای اصلی خودمان می ایستیم ! با این شرط که همه انها را به نحو احسنت انجام داده باشیم و وقت کشی نکرده بااشیم و ما بین اونها،کاری بر خلاف آنچه که باید انجام میدادیم ،انجام نداده باشیم !
اینها همه و همه وظیفه ما است و درست انجام دادن اونها، فقط مارو سر جای خودمون، نگه میداره و در ازاء انجام انها ، فقط تونسته ایم،بدهکار کسی نباشیم، و تا حدیدی به مسیولیت هامون رسیدگی کردیم!
برای آنچه که ما به غلط خوب بودن ، مینامیم، باید فراتر از وظایف خودمون رفتار کنیم ! و مسئولانه در راستای انجام این امور فعال و پویا باشیم! و نه با این روشی که هر کدام از ما بعضا پیش گرفته و ایم و بر اساس ان زندگی میکنیم و کلی هم خومان را از جهان هستی و کاینات و همه و همه طلبکار میدانیم !
حالا تصور کنید که بر این اساس ، چه تعدادی از ما خوب هستیم ، و چه تعدادی از ما،سر جای خودمون بر اساس تعادل داریم زندگی میکنیم ، و چه تعدادی از ما نه تنها خوب نیستیم که سر جای خودمون هم نبوده و خدای نکرده جایگاهی را اشغال کردیم که اسم و تعریف ،خوبی برایش قایل نیستیم !
یعنی بدهکار دیگرانیم و دیگران را به مقدار بسیار زیادی بر اساس کوتاهی که در زندگی انجام دادیم طلبکار خودمون کردیم . یعنی “بد” که ، هستیم و تازه کیلو کیلو، توقع و انتظار داریم ، که با ما فلان کنند و بهمان و به ما فلان بدهند و بهمان و ….
خیلی خوبه که ، آگاه بشیم که جوری زندگی کینم، که حداقل وظایف و مسئولیت و رسالت شخصی مان را در حد آگاهی مان در لحظه درک کنیم و بفهمیم ، و مسئولانه ، اونها را انطور که باید و شاید انجام بدیم و متعادل و بدون اصطکاک با جهان هستی سر جای خودمون قرارا بگیریم وعطای خوب بودن و توهم این جور چیزها رو هم به لقائش ببخشیم و از ذهنمون بیرون کنیم تا اینقدر همیشه نا آرام و ناراضی و پر استرس زندگی نکنیم . و نه خودمون و نه کس دیگه ای را بدهکار و یا طلبکار نکنیم .