کیمیای آگاهی

طرح درس از کلمات کلیدی معصوم سازنده (۳)

تعداد بازدید : 828 تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۸

 

  • در جایگاه شخصی خود در هرم مربوط به متولی امنیت خود در هر بعد و مرحله ای تعریفی از خود دارد که بنا به حضور متولی امنیتش و جایگاه دریافت امنیت شخصی و منحصر بفردش ، شکل گرفته و واقع می گردد و بر این اساس در عین پذیرش آنچه که برای او در این نظام امنیت مقدر می گردد برای خود هویت و شخصیت و اصالتی خاص خود قائل است که عزت نفسش بر این اساس شکل گرفته و استقرار می یابد.

 

در اصول و فنون مذاکرات بازرگانی برای چانه زنی، هرچقدر خریدار کوچک باشد و طرف معامله تولید کننده بزرگی باشد، همین که شرکت بزرگ با خریدار کوچک قرار ملاقات و جلسه گذاشته ، خریدار می تواند و حق دارد چانه زنی کند. چون طرف معامله بزرگ همین که با خریدار هر چقدر هم کوچک قرار جلسه گذاشته ، یعنی به همان اندازه به خریدار وابسته و محتاج و نیازمند است و بر اساس آن برای وی ارزش قائل است.

بر همین اساس متولی امنیت نیز چون در جایگاه رفع نیاز پذیرنده امنیت می باشد، به خود می بالد و از این جهت احساس رضایت دارد . اگر پذیرنده امنیت جز یک محتاج و یک مصرف کننده امنیت هیچ جایگاه دیگری هم نداشته باشد ولی از آنجاییکه جایگاه خاص و منحصر به فرد خود  را در هرم به خود اختصاص داده است و بر این اساس گیرندگی انجام داده و به متولی امنیت فرصت دهندگی می دهد ، جایگاه بسیار والایی دارد و به همین دلیل باید به خود ببالد. مثال بارز آن در خانواده ، خانمهایی هستند که خود را لایق ملکه بودن دانسته و از اینکه به همسر خود فرصت دهندگی می دهند به خویشتن بالیده و مفتخر هستند و به هیچ عنوان ارزشمند بودن خود را منوط به کار بیرون منزل و کسب درآمد نمی دانند .

 از آنجا که فلسفه هر ارتباطی نیاز و رفع نیاز است ، انسان بعنوان پذیرنده امنیت در جایگاه محتاج به خداوند است و خداوند در جایگاه مشتاق به بنده خود می باشد چراکه بنده ابزار عشق ورزی خداوند است. پس اگرچه انسان قارچ گونه (بظاهر کاملا مصرف کننده مواهب) در هرم خلقت خداوندی قرار گرفته ولی باید به خود ببالد چراکه خداوند با عشق حقیقی خود مشتاق اوست .و با وجود اینکه انسان از بینهایت تا بینهایت محتاج خداوند است ولی از آنجاییکه ابزار عشق ورزی خداوند است باید همواره به خود ببالد. ابزار عشق ورزی خداوند بودن ،موجب افتخار و مباهات است و این ریشه عزت نفس هر فرد است.

 Mohtaj1 (1)

 

  حدیث قدسی ” کُنتُ کنْزاً مخفیّاً فَأَحبَبتُ اَن اُعرَفَ، فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لأُعْرَفَ : من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم. “ مؤید این مطلب می باشد.

از منظر دیگر گاه بنده از مقدراتی که برایش پیش می آید گلایه کرده و عنوان می دارد که اگر من ابزار عشق ورزی خداوند هستم پس چرا چنین تقدیر و سرنوشتی برایم مقدر شده است ، در اینجا از نگاه معصوم سازنده،  پذیرنده امنیت پذیرش کلیه مقدرات متولی امنیت خود را دارد و در هر حال و با هر تقدیری خود را مورد توجه می بیند و پذیرای عشق ورزی خداوند به هر شکل می باشد .

مطالب فوق این دو بیت از شعر مولانا را متبادر می کند که

اگر در دیده ی مجنون نشینی      به غیر از خوبی لیلی نبینی

اگر با دیگرانش بود میلی          چرا ظرف مرا بشکست لیلی

که قصه این شعر بدین قرار بود که : ” یه روز مجنون از غم لیلی بدجوری خراب بود که بهش میگن چه نشسته ای که لیلی آش نذری میده تو چرا نرفتی ؟مجنون هم یه کاسه دستش گرفت و رفت در خونه لیلی آش بگیره ، وقتی نوبت به مجنون رسید  لیلی کاسه اون رو پرت کرد و شکست وهمه به مجنون خندیدند که تو از بهر که مجنون شده ای ؟ مجنون پاسخ داد : اگر میلش به من نبود چرا کاسه من رو شکست.

اگر با دیگرانش بود میلی          چرا ظرف مرا بشکست لیلی



اشتراک در شبکه های اجتماعی

ارسال دیدگاه


طراحی و اجرا : 01WEB