دنیای بیرونی ما، در همزمانی ودر تعادل ، بازتابی از درونیات ما است . و نوع نگاه و نگرش ما به پیرامونمون ، مشابه نوع رفتار درونی ما است .
تا وقتی اتفاقات پیرامون خود را مشکل ببینیم ،قادر به حل آنها نخواهیم بود . اما وقتی اونها رو مسئله بدونیم ،هر چقدر هم که سخت و پیچیده و چند مجهولی باشند ، با توجه به توانانایی بالقوه و بالفعل انسانی ما به عنوان اشرف مخلوقات باز هم ، مشکل نبوده و در حد مسئله هستند . میدانیم که راه حلی برایشان وجود دارد و و حتی اگر فعلا به تنهایی و با اطلاعات و آگاهی این لحظه مان ، روش حل ، و راه حل صحیح را ندانیم، نهایتاً با کمی تاخیر و تامل و همفکری و مشورت با دیگران ، قطعاً قادر به حل آنها خواهیم بود.
این امید به حل مسئله، مانع رکود و بی عملی و نا امیدی ما است و این امید به ما انرژی جستجو برای یافتن پاسخ را میدهد . و ناخواگاه وخوداگاه ، همه وجود ما را و تمامیت ما را همسو و متعادل و هماهنگ ، برای حل مسئله تنظیم و هدایت میکنه .
هر چقدر که در مجاورت با این تجربیات انگشت اشاره ما به سمت بیرون و اشاره به دور باشد و ما مسائل را بیرونی و دور از خود بدانیم ، آنها لاینحل تر بوده و سخت تر حل خواهد شد . و این در حالی است که ما، با درونی دانستن تجربیات و نگه داشتن انگشت اشاره مان به سمت خودمان و همچنین اشاره به نزدیک ، مسایل را درونی تر و نزدیک به خود میدانیم ، و سهم خود را در آنها لحاظ میکنیم و نتیجتاً امید به حل بیشتری وجود خواهد داشت .
کافی است، یادمان باشد ” آنچه بر ما است،برای ما است ” ، و با این نگرش ، تجربیات و مسایل را بیرونی نگاه نخواهیم کرد و با درونی تر کردن ، زاویه دید ، اشراف بیشتری داشته و مسلماً قدرت و توان بیشتری برای حل آنها خواهیم داشت .
برای حل مسائل، داشتن مشاهده گر سالم و قوی ضروری است ، تا بتوان ، از سطح آگاهی بالاتری به مسئله نگاه کرد ! ( دقت کردید که از کلمه، رفع مسئله استفاده میکنیم ؟ کلمه رفع، اشاره به ارتفاع گرفتن دارد ،، و به این معنا است که ، از ارتفاعی بالاتر ، و با اشراف بیشتر به موضوع نگاه میکنیم . چرا که تا زمانیکه در مسئله غرق باشیم، توان حل آنرا نخواهیم داشت ! )
تا وقتی رویکرد ما به تجربیات پیرامون، و حتی عملکرد خودمان ” دست من نیست ” باشد، ( و تقصیر همسایه ها و دیگران و خلاصه هر کس و هر چیزی بغیر از خودمان میدانیم ) و اختیار امور را در دست خودمون نبینیم ، از خودمون رد مسئولیت کرده ایم و دورتر و بیرونی تر از خود در نظر گرفتیم و بالطبع و به همون نسبت ، حل مسئله و راه حل مسئله از ما بیرونی تر شده و دورتر شده و فاصله خواهد گرفت .
غرق شدن در مسئله و دور دیدن ان ، باعث میشود تا فرد همیشه منتظر یک معجزه باشد ، که لزوماً، همیشه امکان وقوع معجزه وجود ندارد.
به عنوان مثال تا وقتی کاستی های اجتماعی رو ، بر گردن سایر مردم بی مسئولیت و مسئولان کار نا بلد، و یا هر کسی و یا هر چیزی بغیر از خود مون،و هر چه دورتر و بیرونی تر ، می اندازیم، هیچ تغییری رخ نخواهد داد و هیچ آگاهی برای ما به ارمغان نیاورده ،اما کافی است، سهم خودمون در اینگونه تجربیات و مواقع و نقش های اجتماعی لحاظ کرده و مسئولیت خودمون روا به اندازه و به سهم خود انجام بدیم، از طرفی در صدد کسب آگاهی بیشتر باشیم و به رشد و آگاه شدن افراد پیرامونمون کمک کنیم .
از اونجاییکه، جهان بیرون و درون هر یک از ما در تعادل است، قطعا به قدر آگاهی درونی ما، تغییرات بیرونی هم اتفاق خواهند افتاد !