کنترل کردن یا نکردن
بخشش
قبول کردن یا نکردن
پذیرش
تسلیم
رضا
در مورد هرمسئله ای که برای هر فرد در زندگی روزمره اش در هر زمانی ، پیش می آید و یا در زمینه درخواستهایی که دیگران از یکدیگر دارند ، معمولاً هر شخصی در جایگاه انتخاب ، یکی از رویکردهای زیر را برگزیده و انجام می دهد ، حال خودتان قضاوت کنید کدامیک از اینها سازنده ترهستند ؟
به این معنا که در مورد هر اتفاقی که در اطرافمان رخ می دهد ، می خواهیم همه چیز ، همانطوری باشد که ما می خواهیم و صلاح می دانیم و ما تصویر کرده ایم و اگر غیر از این باشد ، درست هم اندازه مغایرت پیش آمده عصبانی و آزرده می شویم.
چون ذهنیتمان اینست که ما همه جوانب را در نظر گرفته و بیشتر از بقیه می دانیم و بهتر از بقیه می دانیم و می فهمیم.
و چون فکر می کنیم که از همه بهتر و بیشتر می دانیم ، دوست داریم تا کنترل همه چیز در دست ما باشد و بقیه ساکت باشند و کاری را انجام دهند که ما صلاح می دانیم و می خواهیم.
و اگر خدای نکرده کسی بخواهد بر خلاف آن چیزی که ما می خواهیمرا انجام دهد ، حتماً با واکنش تنـدی از طرف ما روبرو می شود. و اگر در جمع ، فرد دیگری باشد که همانند ما فکر نکند ، حتماً شروع به جدل و بحث و یا حتی دعوا می کنیم که خودمان را ثابت کنیم.
و محال است که اجازه دهیم او همه کاره باشد و اگـرخدای نکرده حریف قویتر از ما باشد، ما قهر می کنیمو اگر سـطح آگاهی مان از این هم پاییـن تر باشـد ،حتماً یارکِشی می کنیم و شروع به اخلال و کار شکنی حتّی با رو یکرد ضرر دوجانبه می کنیم.
قبول نکردن
در این حالت ما دیگر قبول نمی کنیم ، کار خودمان را انجام می دهیم ، به کسی هم کاری نداریم ، به حرف هیچکس هم گوش نمی دهیم و بدون در نظر داشتن دیگران آنها را نادیده می انگاریم ، چون فکر می کنیم خودمان از بقیه بهتر و بیشتر می فهمیم و می دانیم، بخاطر همین ، حتی حاضر نیستیم حرف هیچکس را هم بشنویم.
و هر کسی ، هرچقدر هم که بداند و دیگران هم صحت دانایی او را تائید کنند باز هم شایستگی این را ندارد که به ما بگوید که چه کاری درست و چه کاری غلط ، چون ما فقط آن کاری را می کنیم که خودمان درست می دانیم و مشاوره ها و راهنمایی های اطرافیان برایمان اصلاً اهمیتی نداشته و حتّی هرگز حاضر به شنیدن آنها نیستیم.
قبول کردن
در این حالت در هر مسئله ای که پیش می آید ، ما حرف یا نظر و یا خواسته نفر دیگر را قبول می کنیم.
قبول کردن ، یعنی فقط قبول کردن ، یعنی ما در دلمان به انجام آن کار رضایت نداریم و میل قلبی خودمان نیست ولی آن را انجام می دهیم و یا اعلام و حتی اعمال نظری نداریم و این بر اساس آگاهیمان اتفاق نیافتاده است.
که این مطلب موجب می شود در دلمان احساس ناآرامی کنیم و از کاری که انجام می دهیم ، رضایت قلبی نداشته باشیم ، این عدم رضایتها کم کم جمع می شوند و برایمان تولید دردسر می کند ، مثل دیگ زودپزی که وقتی هوا از آن خارج نشود و فشار آن تخلیه نشود ، در نهایت برای تخلیه فشار ، منفجر می شود.
مثلاً وقتی که به نظر خودمان شکست خورده ایم و فکر می کنیم چاره ای جز قبول کردن این شکست نداریم در این حالت به سر می بریم.
پذیرش
در این حالت ما آگاهانه و انتخابگرانه و با رضایت درونی می پذیریم هر آنچه که برایمان پیش می آید و اعتقاد داریم که درس ما و بالطبع خیر و صلاح ما در آن چیزی است که واقع گردیده و اتفاق افتاده .
یعنی حال درونیمان خوب است و کاری که یک نفر دیگر از ما خواسته و یا اتفاقی که برایمان پیش آمده را می بینیم و می پذیریم و نه در باطن و نه در ظاهر از آن مسئله ناراحت ، عصبانی و یا دلخور نیستیم و حال درونیمان هم عالیست.
البتّه نکته مهّم اینست که آن واقعه را بینیم و بعد آگاهی مان به ما کمک کند تا آن مسئله برایمان حل شود و درس آن را بگیریم و از آن رها شویم.
یعنی مغایرتها را می بینیم (مغایرت بین آنچه که ما درست می دانیم و آنچه که پیش آمده) ولی می دانیم و می گوییم و اعتماد داریم که حتماً صلاح ما در آن بوده که این مسئله برایمان پیش آمده است.
تسلیم
در این حالت ، برای ما حتی مغایرتی وجود ندارد و می دانیم هر اتفاقی که برایمان پیش آمده ، حتماً همان صلاح و خیر ما بوده است.
و همه چیز هست همانگونه که هست و باید باشد و در پذیرشی هستیم که حتی یک لحظه هم هیچ چیزی به غیر از آنچه که واقع گردیده را درک و دریافت نمی کنیم و متصور نیستیم .
و هستم ، هر آنچه هستم ، هستم