امنیت مقولهای است عمیق و درونی که از عمق درون هر انسانی نشات گرفته ، بروز کرده و متجلی میگردد.
هرآنچه که انسان تصور و توهم آن را دارد که امنیت او را شکل میدهد؛ مجازی ، زودگذر و موقتی است.
همه این امنیتهای مجازی که انسان خود را وابسته به آنها میداند وسیلهای هستند تا انسان به کمک آنها به درک حقیقی امنیت نایل گردد.
“من” هستم و همینکه هستم پس امنم ، . . .
فارغ از هر گونه بودن ، که از دیدگاههای امروزی جامعه ، صرفا” وابسته و موکول و منوط به کارهای عملی و فیزیکی است که انجام داده و یا میدهیم و دستاوردها و القاب و عناوین و غیره ، . . . بودش هر یک از ما مقوله ای کاملا” مجزا و متفاوت از هر چیز دیگری است ، . . .
هرآنچه که امنیت خود را وابسته بدان بدانیم و معرفی نماییم در واقع همان، نقطه ناامنی و کدهای عدم امنیت ما در زندگی است.
هیچ چیز غیر از گوهر وجودی خود انسان ( اینکه نفخهای از نفخه الهی هستیم ) منبع و عامل حقیقی امنیت ما نخواهد بود.
هر چه که شعور و درک خود را بیشتر و بزرگتر نماییم درک از امنیت نیز بزرگتر و عمیقتر و به حقیقت وجودی امنیت نزدیکتر خواهد شد.