در خصوص اینکه آگاهی چیست و چه اتفاقی با کسب آن در درون ما می افتد مطالبی در آگاهی چیست(۱) عنوان شد. حال می خواهیم ببینیم لفظ ” آگاهانه انجام دادن “ چه انواعی دارد ؟
مراقب باشیم و دقت نماییم تا از این واژه ها در جایگاه صحیح استفاده کنیم و بارمعنایی واژه ها رابی رحمانه مخدوش ننماییم.
شاید دیده باشید، برخی با جملاتی مانند این که “من آگاهانه انتخاب کرده ام که سیگار بکشم و یا معتاد به سیگار باشم و انتخاب من اعتیاد به سیگار است و غیره و از این قبیل …” از کلمه پرمسئولیت آگاهی، نابجا استفاده می کنند.
با شنیدن چنین جملاتی این پاسخ به ذهنمان خطور می کند که استعمال دخانیات در کجای هویت و فردیت و رسالت شخـصی توحیـدی فرد قرار دارد که واژه “آگاهی” در مورد مصرف انتخابگرانه آن لحاظ گردد!
آگاهی در راستای مسیر رسالت شخصی و با توجه به منحصر بفرد بودن مسیر هر یک از ما و در هر لحظه و در تعادل در تعامل با جهان هستی و کائنات تعریف می گردد و نه چیزی به غیر از آن .
آگاهی مان و آنچه که در زمان حال بر اساس آن آگاهی، مسئولانه انتخاب می کنیم حقیقتاً تنها چیزی است که مالک حقیقی آن هستیم.
لحظه ای بیاندیشیم و ببینیم در مکالمات روزمره در چه مواردی از جملاتی مانند “دست خودم نبود”، “مجبور شدم” ، “چاره ای وجود نداشت” و یا سایر جملات با این معنا و مفهوم استفاده میکنیم ؟
چقدر از زندگی ما در دست خود ما است ؟
مالک چه بخش هایی از زندگی خود هستیم ؟
چه قسمتهایی از انتخاب ها و تصمیم های ما را سایرین کنترل می کنند و از دست ما خارج است ؟
مسئولیت چه قسمتهایی را خود بر عهده گرفته ایم و حقیقتاً انتخابگر آن هستیم ؟
شاید به دلیل شرایط بیرونی، محدودیت های موجود در محیط پیرامون و پذیرش شرایط ساختاری که در آن زندگی می کنیم، موجب شود تا بخش هایی از زندگی ما ظاهراً و به طور کامل و خودآگاه در دست خودمان نباشد. (که البته این مورد را در ادامه مباحث مسئولیت پذیری به تفصیل بررسی خواهیم تا مسئولانه انتخاب کنیم و بهای آن را پرداخت کرده و از خود سلب مسئولیت نکنیم). اما مسلماً بخش اصلی و تعیین کننده وجود ما هرگز مالک و صاحبی به غیر از خودمان ندارد.
آگاهی مان، افکار و اندیشه ما، تنها چیزی است که حقیقتاً خودمان و فقط خودِ خودمان، مالک آن هستیم و برای داشتن آن، وامدار و مستأجر کسی نیستیم.
هیچکس به غیر از خودمان نمی تواند آن را کنترل کند و یا از آنِ خود نماید و هیچ بهانه ای در این خصوص نمی توانیم برای خود قائل باشیم.
با کمی دقت می بینیم که تنها چیزی که در هر شرایطی حقیقتاً داریم ، همانا عقاید و اندیشه و افکارمان است، که حتی به روایاتی بعد از مرگ مان تنها همراه ما و تنها محصولی است که از این دنیا درو کرده و با خود به آن دنیا می بریم.
با توجه به این موضوع در می یابیم که می بایست دانش و اطلاعات خود را تبدیل به آگاهی عمیق حقیقی و درونی کنیم.
چرا که این تنها چیزی است که برای ما همواره تا ابد باقی خواهد ماند و برایمان تأثیر گذار خواهد بود. سعی نکنیم با حمل و عاریت دانش و اطلاعاتی که مال ما نیست و به درد ما نمی خورد، (چون حقیـقتاً باعث شعـف و حـال خـوب حقـیقی نمی شـود)، بار زندگی خود را سنگین کنیـم.
این دانـش و اطلـاعات اضـافه در حقیـقت بارهایی است که بیهوده با خود حمل می کنیم، ما را از رسـالت شخصی مان دور می سـازد.
پس بکوشیم این تنها داشته، یعنی آگاهی مان را پربارتر کرده و به حقیقتِ حقیقی وجودمان نزدیک کنیم و به جای اتلاف انرژی و سرگرم بودن با مغایرتهای افکارمان با محیط پیرامونمان که تنها باعث اتلاف انرژی است، با کمترین اصطکاک به سمت هدف اصلی خود و وضعیت پایای تعادل در لحظه خود با جهان هستی و کائنات در هر لحظه حرکت نموده و طی طریق نماییم.