کیمیای آگاهی

خودِ خودت ، . . .

تعداد بازدید : 185 تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۱

پاندای کونگ‌فوکار

"پو" یا همان «پاندای کونگ‌فوکار»، یک  پاندای تپل بانمک و تا حدی خنگ و دست‌وپا چلفتی است که در پیش‌بینی استاد اوگ‌وِی (لاک‌پشت) آمده که «جنگجوی اژدها» می‌شود. او قرار است نامه‌ای را بخواند و در صورتی که بتواند سر از سِرّ نامه درآورد «جنگجوی اژدها» می‌شود

اما نامه چیست؟ صفحه‌ای صاف، طلایی و براق است که هرکس خودش را در آن می‌بیند. "پو" ابتدا گیج می‌شود؛ اما بعد از دقایقی راز نامه را می‌فهمد.

او باید خودش باشد، خود خودش؛ با همه‌ی چاقی، خنگی، بی‌عرضگی و بانمکی‌اش. این «خود بودن»است که از او جنگجوی اژدها می‌سازد. او می‌فهمد «هیچ رازی در کار نیست، جز خودت» خودِ خودت

در قسمت دوم این انیمیشن، او یاد می‌گیرد که واقع‌نگر باشد؛ رنج‌ها و غم‌ها و سختی‌های گذشته‌ی دردناک خود را ببیند، با آنها روبرو شود، آنها را کاملاً بپذیرد، و سپس از آنها رها گردد و با آرامش درونی که یافته است آینده‌اش را خودش بسازد.

بُز پیر به او می‌گوید: «با خودت درگیر نباش، رها شو، شاید داستانت آغاز چندان خوشی نداشت اما... این تویی که در بقیه داستانِ زندگی‌ات تعیین می‌کنی روزگار چگونه رقم بخورد!»

پاندا در قسمت سوم می‌آموزد که استاد حقیقی کیست: «استاد حقیقی کسی است که افراد را به خودشان تبدیل کند، و نه بدلی از خودش!» جمله‌ی محوری استادش این است: «قدرت واقعی این است که شما تا آنجا که می‌توانید خودتان باشید».

"پو" باید پانداهای روستای خود را به خودشان تبدیل کند تا بتوانند از تمام ظرفیت‌هایشان در مقابل دشمن (کای؛ گاوی از عالم ارواح) استفاده کنند. تنها این‌گونه می‌توانند او را شکست دهند.

تحلیل:
یکی از فاکتورهای مهم توسعه، انگیزه پیشرفت است. جامعه‌ای که افراد آن، خصوصا جوانان، از انگیزه‌ی پیشرفت بالا برخوردار باشند، به سوی ترقی و پیشرفت گام بر می‌دارد (به عنوان شرط لازم، نه کافی).

در یک پژوهش سه دوره‌ی زمانی تمدن یونان باستان، یعنی دوره رشد، دوره اوج شکوفایی، و دوره زوال و انحطاط این تمدن بررسی شد. نتایج نشان داد که بین سطح انگیزه پیشرفت موجود در افراد آن جوامع، با میزان پیشرفت و انحطاط آن‌ها رابطه داشته است.

دیویدمک‌کلند، پژوهشگر توسعه، در یک طرح پژوهشی ابتکاری و طولانی اقدام به گردآوری شواهدی از کشورها و فرهنگ‌های مختلف کرد. نتایج نشان می‌داد که بالا بودن سطح انگیزه‌ی پیشرفت در یک دوره‌ی زمانی در یک جامعه، با پیشرفت‌های آن رابطه دارد.

او به بررسی محتوای داستان‌ها، کارتن‌ها،‌ فیلم‌ها و آموزش‌های مدارس به کودکان در کشور‌های مختلف توسعه‌یافته و عقب‌مانده پرداخت و تفاوت فاحشی میان آنها دید. او به این نتیجه رسید که الگوی پیشرفت در یک جامعه با الگویی که در داستان‌ها و آموزش‌ها به کودکان القا می‌شود، رابطه‌ی مستقیم دارد. از نظر او یکی از راه‌های فهم میزان انگیزه‌ی پیشرفت در میان افراد یک جامعه ارزیابی آثار فرهنگی (مانند محصولات ادبی، داستان‌ها، فیلم‌ها، ضرب‌المثل‌ها، باورها و...) است.

زندگی ما مخلوطی است از داستان‌های بسیاری که شخصیت ما را شکل داده‌اند. گرچه ما روزگاری تنها شنونده‌ی این داستان‌ها بوده‌ایم، اما اینک بازیگر مخلوطی از آنها هستیم که در مغز ما پردازش شده‌ است. طرز فکر ما در مورد جهان، دیگران، خودمان، تلاش، موفقیت، اعتماد، اراده، سرنوشت، آبادانی و...، تابع داستان‌هایی است که شنیده‌ایم و یا در زندگی واقعی با آنها مواجه بوده‌ایم. در این میان سال‌های کودکی مهم‌ترین تأثیر را دارند.

ما در خانواده‌، مدرسه و تلویزیون با چه داستان‌هایی بزرگ شده‌ایم؟ آیا با داستان‌هایی که امید و تلاش و خوش‌بینی و اعتماد و فتح قله‌های بلند را در ما تزریق می‌کنند؛ یا مواردیکه فقط داستان غم و اندوه و گرگ بودن مردم، و بی‌فایده بودن تلاش و اسیر سرنوشت محتوم و جبر زمانه بودن، و یا انحصار راه ترقی را در دریدن حقوق دیگران بیان می‌نمایند؟ 

منبع : نشر گاهنامه مدیر



اشتراک در شبکه های اجتماعی

ارسال دیدگاه


طراحی و اجرا : 01WEB