در سطح کهن الگوی جنگجو ، شخص با هدف گذاری و معلوم و معین کردن نقطه شروع و مقصد سفر ، شمای کلی از آنچه که هست و آنچه که می خواهد به سمت آن حرکت کند را بدست می آورد !
از طرفی در معصوم و یتیم ، بر اساس ارزش ها ، ضد ارزشهای خانواده و محیط اجتماعی و عرف (common sense )رایج در آن ، ارزش و ضد ارزشها را شناخته ایم و در سطح کهن الگوی جنگجو می توانیم ارزش ها و ضد ارزشهای شخصی خود را معلوم کنیم ( و البته توجه داشته باشیم که به این ارزشهای فردی اصالت همیشگی نبخشیم !!! و آگاه باشیم که با آگاهی در لحظه ما و با توجه به رشد آگاهی مان هر لحظه امکان تغییر و بهینه سازی این ارزشها وجود دارد ) و به این شکل استراتژی کلی ما در تعامل با موانع احتمالی معلوم می شود.
از آنجاییکه هدف و مقصد و استراتژی هر فرد ، او را برای مخاطب به تصویر می کشد ، هویت بخشی جنگجو معلوم می شود !
بر هر چه همی ارزی میدان که همان ارزی
زان روی دل عاشق از عرش فزون باشد
زمانیکه کهن الگوی حامی در فرد فعال می شود ، شروع به حمایت از مرز های شخصی و ارزش گذاری ها و استراتژی های جنگجو کرده و به این ترتیب این دو کهن الگو باعث شکل گیری هویت فردی می شوند !!
(توجه کنیم که گاهی ممکن است حامی به شکل غیر سازنده هویت کسب کند ! به عنوان مثال مادرانی که همه آنها را با نام فرزندشان می شناسند. مثلاً زنی که همه او را مادر علی ! خطاب می کنند و … )