زیارت جامعه کبیره
«جامعه» به معنی این است که زیارت از نظر خطابها و محتوایش جمع کننده بین همهی اهل بیت هست ؛ یعنی در هنگام زیارت هر یک از ائمه (ع) میتوان آن را خواند و با آن، عرض ادب نمود ؛ و مخصوص یکی از ائمه (ع) نیست.
«کبیره» به این معنی است که در باب زیارات، دو زیارت به نام «زیارت جامعه» وارد شده ، یکی حجم کمتر دارد که «زیارت جامعه صغیره» است ، و این که حجم بیشتری دارد «کبیره» است.
این زیارت ، هم از نظر سند و هم از نظر محتوا ، در حدّ بسیار عالی و معتبر قرار دارد. و از وجود مبارک امام دهم، حضرت امام علیّ النقیّ الهادی علیه السلام شرف صدور یافته است.
یکی از مقامات و صفات عالیهای که در این زیارتنامه برای ائمّه (ع) تعریف شده است را مرور میکنیم.
ساسه العباد : سیاستکنندگان بندگان
ائمّه اطهار و اهل بیت پیامبر اکرم (ص) یکی از وظایفی که به آنها محوّل شده ، سیاست نمودن مردم است.
در خصوص کلمهی «سیاست» وقتی به کتب لغت مراجعه کنیم؛ سه معنی برایش بیان شده :
۱ـ اداره کردن امور جامعه بر اساس بینش و درایت و تدبیر عقلانی.
۲ـ تنبیه کردن و مجازات نمودن و کیفر دادن.
۳ـ حُقّه بازی و دوز و کلک و نقشه کشیدن و مکر و فریب.
معلوم است که از بین این سه معنی، دو معنی اول و دوم می تواند یکی از سِمَتهای آن بزرگواران بوده باشد. اما معنی سوم (که از قضا معروفترین معنای کلمهی سیاست است) از ساحت آن بزرگواران بسی دور است.
در بین مردم مشهور است که «دین از سیاست جدا نیست». این جمله نه آیهی قرآن است و نه روایت اهل بیت و نه حکم عقلی بدیهی. اما اگر درست معنی شود میتواند سخن درست و آموزندهای باشد.
اگر «سیاست» به معنی تدبیر و درایت و بکاربردن تعقّل در اداره ی امور باشد ، بله دیانت عین سیاست و سیاست عین دیانت است.
اما اگر «سیاست» به معنی مشهور آن باشد ؛ به معنی نان را به نرخ روز خوردن !! و اینکه فعلاً به هر طریقی هست کاری کنیم تا کار به نفع ما بگذرد ، تا بعد ….
«سیاست» به این معنی، ضدّ دیانت و عین بیدینی است.
نمونه تاریخی (۱)
در تاریخ، مسلّم است که زمانی که عثمان خلیفهی سوم ، توسط مردم و معترضین کشته شد، مردم به در خانهی امیر المؤمنین ع هجوم بردند برای قبولاندن منصب خلافت و ریاست به آن حضرت.
بهرحال حضرت علی (ع) چون از طرفی این منصب را از ابتدا خداوند به ایشان واگذار فرموده بود. و از طرف دیگر تنها مانعی که وجود داشت سرپیچی نمودن و نافرمانی اکثریت افراد جامعه از ایشان بود. پس اکنون که خود مردم مثل سیل به خانهی ایشان هجوم آورده و خواهان پذیرش این امر هستند، حجّت بر حضرتش تمام است و لذا پذیرفتند. و در اولین سخنرانی هشدار دادند که من بر اساس کتاب خدا و شیوهی پیامبر اکرم (ص) حکومت میکنم و با قوانینی که در زمان سه خلیفهی پیشین تنظیم و اجرا شده کار ندارم.
یکی از روشهای حکومتی پیامبر (ص) تقسیم بیت المال بطور مساوی بین افراد جامعه بوده و هست.
در حالی که خلفای قبلی بیت المال را بر اساس روش پیامبر تقسیم نکردند و تبعیضهای شدید و اختلاف طبقاتی بوجود آوردند.
بعضی از کسانی که در زمان سه خلیفهی قبلی سهم بیشتری از بیت المال مسلمین دریافت کرده بودند ، بر سر همین مسأله، بنای مخالفت با حضرت گذاشتند.
طلحه و زبیر با اینکه خود از اولین کسانی بودند که از حضرت درخواست پذیرفتن حکومت نمودند و دیگران را نیز به این کار دعوت می کردند، بر سر این موضوع، کم کم از حضرت فاصله گرفتند. و چون دیدند که با مذاکره و گفتگو نمی توانند علی (ع) را وادار نمایند تا به خواستهی نا مشروع آنان تن دهد ، به بهانهی عمرهی مفرده از مدینه خارج شده و به جانب بصره رفتند ، و یکی از همسران پیامبر را نیز با توهّمات و خیالات خود فریب داده و با خود همراه نموده ، و هر سه به بصره رفتند و لشکری ترتیب داده ، بر علیه حکومت حضرت قیام نمودند و جنگ جمل را براه انداختند ، در حالی که حکومت حضرت هنوز در ابتدای راه و شروع کار بود.
نتیجه : آیا سیاست (به معنی مشهور) اقتضا نمیکرد که حضرت علی (ع) فعلاً با مقداری پول بیشتر، دهان این بهانه جویان را ببندد و از بروز یک جنگ داخلی به این وسیله پیشگیری نماید تا مدّتی بگذرد … و وقتی پایههای حکومتش محکم و استوار شد آنوقت سهم اینها را از بیت المال مثل بقیه تنظیم نماید تا آن موقع اینها نتوانند چنان جنگی را راه بیندازند که منجر به کشته شدن چندهزار نفر شد؟؟
اما حضرت در همان شرایط ، با یک حکومت نوپا ، حاضر نشد از شیوهی پیامبر که همان دین الهی است ذرّه ای عقب نشینی کند.
نمونه تاریخی (۲)
اهل کوفه بیش از ۱۸۰۰۰ نامه که بسیاری از نامهها دارای چندین امضا بود برای حضرت امام حسین (ع) نوشتند و فرستادند و ایشان را به کوفه دعوت و وعدهی همراهی و پشتیبانی بر علیه حکومت بنی امیّه دادند.
امام حسین (ع)، مُسلِم بن عقیل را بعنوان نمایندهی خود برای بیعت گرفتن از اهل کوفه و بررسی اوضاع، به آن شهر فرستادند. مسلم به کوفه رفت و همان اشخاص و بیشتر با او بعنوان نمایندهی امام (ع) بیعت نموده ، عهد و پیمان بر یاری بستند.
پس از گذشت چند روز جاسوسان حکومت، وضعیت شهر را برای یزید نوشتند و او که احساس خطر جدّی کرد، عبیدالله بن زیاد را ـ که حاکم بصره بود ، با حفظ سِمَت ـ به عنوان حاکم کوفه به آن شهر فرستاد تا رتق و فتق امور شهر را بدست بگیرد و غائله را خاموش نماید.
بالاخره با تسلّط ابتدایی عبیدالله بر شهر، رعب و وحشت همه را فراگرفت. بزرگان قبایل به دیدن عبیدالله میرفتند و با وی بیعت می کردند و به او قول آرامش می دادند.
جناب مُسلِم در آن زمان در خانه ی هانی بن عروه بود. شخص دیگری هم بنام شریک بن أعوَر ـ که با وجود اینکه از شیعیان قرص و محکم بود اما مورد علاقه و دوستی ابن زیاد بود ـ در همان زمان در خانهی هانی بود. و در واقع برای تحکیم کار جناب مُسلِم در آنجا جمع شده بودند.
شریک بن اعور بیمار شد. عبیدالله پیغام فرستاد که شب برای عیادت تو خواهم آمد.
شریک فرصت را مغتنم دید و به جناب مسلِم بن عقیل اطلاع داد که امشب عبیدالله برای عیادت من به اینجا خواهد آمد. شما با شمشیر آخته در پشت پرده آماده باشید ، و رمز بین ما این باشد که من کنیز خود را صدا میزنم و طلب آب میکنم. در همان لحظه شما از پشت پرده خارج شده و کار عبیدالله را تمام کنید تا همه ی شرور و فتنه ها ختم شود.
شب شد و عبیدالله با رفیقش بنام «مهران» به قصد عیادت از شریک بن اعور به خانهی هانی آمد.
آقا مسلم بن عقیل در پس پرده با شمشیر آخته و دلاوری بنی هاشمی ایستاده ، همهی شرایط فراهم است تا کار تمام شود.
در بین چند دقیقه ای که عبیدالله به دیدار شریک آمده بود چند بار شریک آب طلب نمود ، اما خبری از مُسلِم نشد. به حدّی که رفیق همراه عبیدالله شک کرد و بلا فاصله با اشاره از او خواست که از آن منزل خارج شود. و با هم بسرعت خارج شدند.
زمانی که شریک بن اعور به آقا مسلم بن عقیل اعتراض کرد که همهی شرایط فراهم بود ؛ چرا کار را تمام نکردید ؟؟ اکنون عبیدالله در اینجا در چنگ ما بود و نهایتا شما با دو نفر گلاویز میشدید. اما وقتی عبیدالله به دار الاماره رفت شما با چند صد نفر باید بجنگید!! مسلم ین عقیل در پاسخ فرمود : دو چیز مانع من شد از این کار : یکی اینکه به یاد فرمایشی از پیغمبر خدا افتادم که فرموده : ((الایمان قید الفتک فلا یفتک مؤمن)) ، «ایمان به خدا مانع از ترور است پس هرگز نباید مؤمن کسی را ترور کند» یعنی به کسی که آمادگی دفاع ندارد دفعهً حمله کرده و او را بکشد. و دوم اینکه ما در خانهی هانی هستیم و هانی خوش ندارد در خانهاش کسی کشته شود و پشت پرده که بودم خانمی آمد و از من خواهش کرد که در خانهی ما خونی ریخته نشود.
نتیجه : سیاست (به معنی مشهور) چه اقتضایی داشت؟؟ اما ایمان به خدا و فرمایش پیغمبر چه اقتضا می کرد؟ و جناب مُسلِم کدامیک را ترجیح داد؟
خلاصه اینکه : طبق فقرهای که نقل شد (از زیارت جامعهی کبیره که از زبان مبارک امام هادی نقل شده) ائمّه (ع) ساسه العباداند ، سیاست کنندهی مردماند به فرمان خدا ، اما سیاست نه به معنایی که در اذهان ما جایگیر شده ، بلکه سیاستی که عین اجرای حکم خداست بدون سرسوزنی تخلّف.