کسی که ، اعتماد به نفس و احترام به نفس و عزت نفس ضعیفی داشته باشه ، و عملاً برای خود وجودی عمق درون خودش ، ارزشی قائل نباشه ، حتی اگه به ظاهر ، هزاران پیروزی و یا موفقیتهای بسیار زیاد بیرونی و یا اینکه ، انواع دستاوردهای بیرونی هم که داشته باشه، باز عمیقاً در درون خودش حس ناتوانی غریب و عمیقی میکنه ، و میدونه که زیر همه این دستاورد ها عملآ تهی و خالی از معنا و حقیقته و به همین سبب احساس بی ارزشی و بی هویتی شدیدی رو در عمق درونش همواره به همراه داره !
بدلیل همین نداشتن مزیت، همیشه نگرانه که ، طرد بشه ، و دیگران اونجوری که باید و شاید دوسش نداشته باشن و به همین دلیل ، ترس از دست دادن محیط پیرامونش رو با خودش حمل میکنه.
در حالیکه ما در این حالت تا وقتی برای تجربه و درک احساس امنیت، منتظر و محتاج و لنگ بیرون ازخودمون باشیم، نمی تونیم حس واقعی و درک حقیقی از امنیت رو تجربه کنیم . امنیت واقعی، از درون خودمون نشأت میگیره ، و یک تجربه اصیل و عمیق درونیه و هیچ کس نمیتونه اون رو از بیرون در اختیارمون بگذاره و یا اینکه به ما هدیه کنه .
چه کسی بهتر از خودمون ، می تونه خودمون رو و نیازهامون ، خصوصیت ها و علایق و احتیاجات و نیازها و بایدها و نبایدها و خلاصه ، همه چیز و همه چیز خودمون رو بدونه ؟ و مهمتر از همه اینکه چه کسی ، تا وقتی که ما هستیم، هرکجا ، هر زمان ، و به هر شکل ممکن ، هست و اگه این موجود ، بیرونی باشه چه ضمانت اجرایی وجود داره که اون همیشه باشه و هیچ وقت از دست ما ناراضی و ناراحت و عصبانی نشه و ما رو یه وقتی یه جایی یه جورایی برای یه مدتی تنها نگذاره و نره و همیشه با ما و بهتره بگم ، درون ما باشه ؟
خدا هم در قرآن میگه، که الا به ذکر الله تطمئن القلوب ، یعنی اینکه ، من و یاد من امنیت مطلقه و به شما آرامش و امنیت میده ، و از طرف دیگه هم میگه که نَحن اقرَب الیه مِن حَبْل الوَریِد، یعنی اینکه من از رگ گردن هم به شما نزدیکترم و یا اینکه ، من از خودتون به خودتون نزدیکترم و از جمع همه این حقایق یه جورایی میشه این مطلب رو دریافت کرد که، امنیت مقوله ایست درونی و نشأت گرفته از امنیت مطلق کل که همون خداست و ما همه در این آغوش امن همیشگی الهی به سر می بریم .
معصوم در حالت فعالیت سازنده و آگاهش ، خودش رو در آغووووووووش بزرگ و امن خدا که ارحم الرّاحمینه حس میکنه ، و میدونه که هر کجا هم که به هر میزانی و به هر مدتی به دلیل ناآگاهی خودش ، نا امن تلقی میکنه، عملاً در آغوش امن خداست . به حضور خدا اطمینان داره و جاییکه در توانش نیست، به خدا اعتماد داره و توکل میکنه و میسپاره .
معصوم ، در عین اینکه ، در این امنیت مطلق و بی پایان ، به سر میبره ، ریز ریز ، آهسته آهسته ، و قدم به قدم ، در راه کسب امنیت خودساخته خودش حرکت میکنه ، و از صد در صد ناآگاهی ، به سمت صد در صد آگاهی و امنیت حرکت میکنه که این مهم البته با کمک و بوسیله سایر کهن الگوها و آرک تایپ های سفر قهرمانی اتفاق می افته .
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است
من در آغوش امن الهی هستم
ازهمیشه تا همیشه و برای همیشه