کیمیای آگاهی

اصل شماره ۷- هر کس به این دنیا آمده است که خودش را زندگی کند، نه در جبران و در خدمت عقده های والدین اش باشد

تعداد بازدید : 586 تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۸

 

هر کس به این دنیا  آمده است که خودش را زندگی کند . . . خود حقیقی خودش را.

از آنجایی که معمولاً تا سن ۲۰ سالگی تنها الگوی زندگی مشترک هر شخصی،  والدینش هستند و مواردی را که در بچگی دیده و یا شنیده ، مثل حکاکی روی سنگ باقی مانده است و در واقع هیچ الگو و صحنه دیگری نداشته‏است و حتی اگر زن و شوهر دیگری را دیده باشد تنها بیرون رابطه آنها را دیده است که در واقع ۱% ممکن است بر او تاثیر بگذارد اما در مورد پدر و مادر خودش ، او پشت صحنه رابطه آنها را هم می بیند.

برای همین هنگامی که فردی می خواهد ازدواج کند، با توجه به الگویی که در زندگی داشته، رفتار می کند، در نتیجه  یا مشابه والدینش (در صورتیکه مورد تائیدش باشند) رفتار می کند و یا کاملاً بر عکس والدینش (در صورتی که رفتار آنها مورد تائید او نباشد) زندگی می‏کندکه این دو حالت  عیناً مشابه هم هستند.
به همین خاطر هم هست که اغلب در مشاوره‏ ها از خانم ها  راجع به پدرشان می‏پرسند و از مردها در مورد مادرشان ، چون از تصویری که ارائه می دهند، می توان خصوصیات پارتنرشان را متوجه شد.

با یک مثال  واضح تر می توان صحبت کرد :
فرض کنید از شما بپرسند کابین خلبان چه شکلی است ؟! چه ویژگی هایی دارد؟!چه تجهیزاتی در داخل آن وجود دارد؟!
ممکن است شما تا کنون یک کابین خلبان را از نزدیک ندیده باشید،برای همین بر اساس ۲ ،۳ فیلمی که در آنها کابین خلبان را نشان داده و شما دیده اید ، آن را توصیف می کنید.
تصویر افراد هم در مورد پارتنرشان و زندگی مشترک به همین صورت است.
در واقع  تصویر خانم‏ها از مرد درست مشابه پدرشان است، و از آنجایی که اغلب خانم‏ها در کودکی ذهناً رقیب مادر بوده‏اند، یا مشابه مادر می‏شوند و یا کاملاً بر عکس مادر تا جلب توجه کنند. (ریشه این موضوع در اغلب زنان این مورد است)
البته همین مورد برای پسر و مادر هم اتفاق می‏افتد، خیلی از مردها از روی همین عقده همیشه می‏گویند: اگر یک زن در دنیا باشد، مادر من است.

که در هر دو حالت یاد شده شخص انتخابگر نبوده و در جبران آنها رفتار کرده است و خود حقیقی خودش را زندگی نکرده است.

از صحبتهای گفته شده یک نتیجه بسیار مهم می توان گرفت و آن اینکه،  وقتی در ذهن دختری الگوی مرد، پدرش باشد، مشابه او را جذب می‏کند در نتیجه خودش هم مثل مادرش خواهد شد و همینطور درمورد پسرها.

با اینکه قبول این مسئله برای بعضی از افراد سخت است، ولی۹۹%  افراد اینگونه رفتار می کنند.

رفتار درست و سازنده این است که فارغ از آنچه که والدین هر فردی بوده‏اند و یا هستند ، هر شخصی خودش را زندگی کند تا قانون جذب خودش را داشته باشد.

تا وقتی که شخصی آگاهی نداشته باشد ، بر اساس بخش های زندگی نکرده ، عقده ها و سرکوب هایش جذب می‏کند و زندگی می‏کند، پس تنها راه اینکه از این پروسه‏ آزاد شود، آگاه شدن و زندگی کردن خودش بر اساس آگاهی خودش است. شاید در این بین بعضی رفتارهایش شبیه والدینش باشد ولی وقتی آگاهانه و انتخابگرانه و بر اساس خودش باشد، اشکالی ندارد.
هر چقدر آگاهی شخص بیشتر باشد، به همان اندازه می‏تواند از بند این حلقه غیر سازنده ( اینکه هر فردی جبران پدر و مادرش باشد و بچه او جبران خودش و بچه بچه اش، جبران بچه اش و الی آخر)  رها شود.

 مطلب مهم دیگری که بر اساس جبران می توان در مورد آن صحبت کرد و متاسفانه در بسیاری از زندگی ها هم دیده می شود، اینست که هر کسی می خواهد، بخش های زندگی نکرده خودش را توسط شخص دیگری زندگی کند.
به این صورت که هنگامی که خانم و یا آقایی با دوستش، همکارش، مادرش ، پدرش و یا هر شخصی غیر از مشاور آگاه و بی طرف در مورد رابطه اش صحبت می کند و یا از او کمک می خواهد، تمامی آنها ، عقده ها و بخش های زندگی نکرده خودشان را بیان می کنند و از فرد می خواهند که آنها را از پارتنرش طلب کند در صورتی که داشتن این خواسته ها با توجه به اینکه نیاز آن شخص نیست ، او را خوشحال و راضی نمی کند، بعنوان مثال:

شخصی را در نظر بگیرید که در تمام طول زندگی اش علاقمند به سینما بوده و دوست داشته که به سینما برود، ولی به دلایلی از این موضوع محروم گشته، هنگام صحبت با ای شخص، دائم به شما می گوید که شخصی که با تو به سینما بیاید همسر ایده آلی است و یا از پارتنرت بخواه که با هم به سینما بروید، یا اگر تو را به سینما ببرد به این معنی است که تو را دوست دارد و . . .

بالاخره شما گفته او را با پارتنرتان مطرح می کنید و از او می خواهید که با هم به سینما بروید و روی این مطلب پافشاری می کنید تا جایی که بالاخره به سینما می روید، چون فکر می کنید در صورتی که پارتنرتان شما را به سینما ببرد، زندگی شما شیرین می شود ولی چون این حوزه علاقه مندی شما نیست ( و فقط شما یکی از عقده های دوستتان را شفا داده اید) رفتن به سینما نه تنها شما را خوشحال نمی کندو همچنان ناراضی هستید، پارتنرتان هم از این اصرار بیش از حد شما ناراحت است..

این مثال ساده ای بود و شاید در موارد کمی، مسئله سینما رفتن برایتان پیش بیاید ولی مواردی مثل : به همسرت بگو برایت فلان چیز را بخرد، به او بگو فلان کار را برایت انجام دهد، فلان لباس را بپوشد، فلان غذا را بپزد، فلان ورزش را بکند یا نکند،‌ فلان جا برود یا نرود، فلان رفتار را انجام دهد یا ندهد و هزاران مورد مشابه که حتما همه شما کاملا با آنها آشنا هستید و بعضا در مورد خودتان یا دیگران شنیده اید و یا حتی خودتان نیز به اطرافیانتان پیشنهاد می کنید ، رفتار بسیار غیر سازنده ای است و اثر بسیار مخربی دارد.

چون با زندگی کردن هر کدام از این رفتارها یک عقده از دیگری را زندگی کرده اید و در واقع او را شفا داده اید و خودتان را زندگی نکرده اید و احساس رضایت نمی کنید.

در حالی که هر شخصی به این دنیا آمده است تا خود حقیقی خودش را زندگی کند که شامل مجموعه ای از رفتار ها باشد که بعضی از آنها را والدینتان انجام می دهند و یا بعضی آز آنها را انجام نمی دهند.

مهم این است که هر شخصی آگاهانه خود حقیقی خودش را زندگی کند، فارغ از اینکه پدر و مادرش چگونه زندگی می کردند و یا می کنند، حتی ممکن است بعضی از رفتارهایش به آنها شبیه باشد و یا حتی بسیار متفاوت باشد، ولی مهم اینست که شخص انتخابگر باشد و تنها در این حالت است که حالش خوب است و احساس رضایت می کند.



اشتراک در شبکه های اجتماعی

ارسال دیدگاه


طراحی و اجرا : 01WEB